مقالات بازاریابی و کسب و کار اینترنتی

در این وبلاگ مقالات بازاریابی و کسب و کار اینترنتی قرار داده می شود

مقالات بازاریابی و کسب و کار اینترنتی

در این وبلاگ مقالات بازاریابی و کسب و کار اینترنتی قرار داده می شود

استراتژی بازاریابی محتوا، راهنمای کامل بازاریابی محتوا

سالها پیش، وقتی شروع به مطالعه درمورد بازاریابی آنلاین کردم متوجه شدم که بیشترین چیزی که کاربران ایرانی به آن نیاز دارند مطالب و راهنماهای عملی است. چیزی که بتواند آنها را دقیقا با روش کار و برنامه ریزی برای بازاریابی تجارتشان آشنا کند. کاربران همه میدانند که بازاریابی محتوا چیست، اما خیلی ها دقیقا نمیدانند که چگونه باید بصورت اصولی برای بازاریابی محتوا برنامه ریزی کرد.

هرکس مطالب وبلاگ من را دنبال کرده باشد، میداند که اولویت من به اشتراک گذاری کار و نقطه نظراتم با مخاطبانم است. چیزی پنهان بین من و مخاطبم وجود ندارد. برعکس اعتقاد دارم به اشتراک گذاری اطلاعات کامل نه تنها باعث کمتر شدن سود و درآمد من نمیشود، بلکه ارتباط من با مخاطبم را بهتر میکند و فرصتهایی برای 2 طرف بوجود میآورد.

پلن و استراتژی محتوا که امروز با شما به اشتراک خواهم گذاشت در واقع در منابع انگلیسی موجود است، اما مشابه آن را من در وب فارسی ندیده‌ام. از آنجایی که بک لینک فله‌ای و سئو دیگر کارآیی گذشته را ندارند، کاربران نیاز دارند تا با استراتژی‌های عملی بازاریابی اینترنتی آشنا شوند. جای خالی مطالب عملی واقعا احساس میشود.

این راهنما دارای 2 قسمت است. یک قسمت فریمورک آماده استراتژی بازاریابی محتوا که در آخر مقاله میتوانید آن را دانلود کنید و یک قسمت هم ۀآموزش و نحوه استفاده از این فریمورک.

پس اجازه دهید که شروع کنیم…

اگر یک استارت آپ هستید، تجارت آنلاین دارید و یا حتی یک وبلاگ نویس هستید حتما با بازاریابی محتوا آشنا هستید. امروز دیگر ضرورت استفاده از محتوا برای جذب مشتریان بالقوه و ساخت برند برای همه آشکار هست. بارها این مساله را دیده‌ایم که کسانیکه حتی محتوای ارجینال هم تولید میکنند به هدف خود نمیرسند، محتوای آنها در موتورهای جستجو رتبه نمیگیرد و در شبکه های اجتماعی کسی آن را نمیبیند. در واقع شعله ور نمیشود و حرکت نمیکند! کسی آن را شیر نمیکند و کسی درمورد آن گفتگویی نمیکند.

اینکه چرا این اتفاق می‌افتد و گاهی اوقات حتی محتوای ارجینال هم نتیجه مورد نظر را نمیگیرد طبعا به فاکتورهای زیادی بستگی دارد. اما اگر بخواهم مهمترین آنها را بگویم، نداشتن یک استراتژی برای بازاریابی اینترنتی و بازاریابی محتواست. حالا معنی این کلمات قلمبه سلمبه “استراتژی” و اینجور چیزها چی هست؟ در ادامه به ساده ترین روش ممکن برای شما توضیح خواهم داد.

ببینید، بازاریابی محتوا و بازاریابی اینترنتی هم مثل تجارت است. همانطور که برای داشتن یک کسب و کار موفق ما نیاز به یک هدف گذاری و برنامه مدون داریم که هم وظایف، کارها و زمان بندی ها مشخص باشند و هم آخر هر ماه روند پیشرفت و پسرفت و نقاط قوت و ضعف کسب و کارمان را بررسی کنیم و برای حل مشکلات اقدام کنیم، برای بازاریابی اینترنتی خودمان هم به برنامه نیاز داریم. در واقع داشتن یک برنامه و استراتژی محتوای مکتوب به ما برای پاسخ دادن به این سوالات کمک خواهد کرد:

  1. برای چه کسی میخواهیم بنویسیم؟ مخاطب ما کیست؟ نیاز و مشکلات آنها چیست و چگونه میتوانیم به آنها کمک کنیم؟
  2. به چه هدفی میخواهیم برسیم؟ اهداف تجاری ما چیست؟ فروش بیشتر؟ ساخت برند و…
  3. منابع و بودجه ما چقدر است؟ چه منابعی در اختیار داریم؟ چند نویسنده داریم؟
  4. بازاریابی محتوا چگونه میتواند برای رسیدن به هدف تجاری به ما کمک کند؟
  5. رقبای ما چه کسانی هستند؟
  6. تفاوت ما با بقیه رقبا چیست؟ در چه کاری مهارت بیشتری داریم و منحصر به فرد هستیم؟
  7. نقاط ضعف و قوًت ما کجاست؟ باید به کدام سمت و سو حرکت کنیم؟

در حقیقت ما با داشتن یک برنامه، روند پیشرفت کارها را بررسی میکنیم و برای آینده دوباره برنامه ریزی میکنیم. در طول زمان کسب و کارمان را بهتر و بهینه تر میکنیم. کارهایی که بیشترین بازده و جواب را میدهند شناسایی میکنیم و کارهای بدون بازده را از برنامه خود حذف میکنیم.

بازاریابی محتوا و استراتژی بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا استراتژی تولید و انتشار محتوا است، محتوایی که باعث افزایش اعتبار و میزان اعتماد مشتریان به شما میشود. راهی است برای ارتباط موثر و دوطرفه با مخاطب و ساخت گروهی وفادار از مخاطبان، مخاطبانی که اسم و برند شما را به گوش همه میرسانند.

تفاوت بین “بازاریابی محتوا” و “استراتژی بازاریابی محتوا” از اسمش مشخص است. بازاریابی محتوا به خود عمل تولید محتوا به منظور بازاریابی و جذب مشتری گفته میشود. امٌا استراتژی بازاریابی محتوا، پلن و برنامه مکتوب برای تولید محتوای هدفمند و همچنین تحلیل بازدهی و بهینه سازی روند بازاریابی محتواست.

مساله را ساده ببینید. شما تقریبا در زندگی برای اینکه بتوانید هر کاری را با بهترین بازدهی انجام دهید نیاز دارید برای آن کار برنامه‌‎ریزی کنید. این موضوع خواه تجارت شما باشد، خواه شخصیت شخصی شما باشد، روابط احساسی شما باشد یا وزن کم کردن و داشتن بدنی سالم و غیره…

با هدف گذاری و برنامه‌ریزی برای مدیریت زمان، میتوانید به نتایج دلخواه خود برسید. دقیقا تجارت و بازاریابی هم به همین صورت عمل میکند. شما اهداف و برنامه های خود را مکتوب میکنید و نتایجِ به دست آمده را هربار بررسی و تحلیل میکنید. اینقدر اینکار را تکرار میکنید تا به هدف خود برسید.

 

پلن استراتژی بازاریابی محتوا و روش استفاده

فریم ورک استراتژی محتوا که برای شما تهیه کرده‌ام یک مدل کامل است. در برخی شرایط شاید شما نیاز به استفاده و پر کردنِ تک تک فیلدهای آن را نداشته باشید. در ادامه‌ مهم‌ترین قسمتهایِ پلن را همراه با آموزش برای شما خواهم گفت.

پلن را میتوانید توسط نرم افزار Microsoft Excel ویا docs.google.com اجرا کنید. وقتی پلن را اجرا کنید، اولین صفحه‌ای که باز خواهد شد، صفحه‌ی برنامه استراتژیک است.

صفحه اول – برنامه استراتژیک

این صفحه، صفحه اصلی پلن استراتژی محتواست. که شامل هدف گذاری، چگونگی استفاده از محتوا برای بازاریابی اینترنتی، تحلیل رقبا و غیره… میباشد.

برنامه استراتژیک بازاریابی محتوا

از اهداف تجاری شروع کنیم. کمی صفحه را پایین بکشید تا اهداف تجاری را ببینید.

اهداف تجاری بازاریابی محتوا

مرحله اول – اهداف تجاری:

در برنامه‌ریزی، اولین و مهمترین چیز هدف گذاریست. باید تصمیم بگیرید چه چیزی میخواهید به دست بیاورید، قبل از اینکه تصمیم بگیرید چگونه میخواهید آن را به دست بیاورید. پس در استراتژی بازاریابی محتوا ما با اهداف تجاری شروع خواهیم کرد. من بصورت گام به گام برای شما توضیح خواهم داد تا راحت تر مطلب را درک کنید. در حالیکه برخی از اهداف ممکن است واضح و روشن باشند، برخی دیگر را شاید لازم باشد فعلا هدس بزنید. در بازاریابی، گاهی لازم است هدسیات و ایده های خود را تست کنید تا ببینید کدامیک بازدهی بهتری خواهند داشت.

توصیه میکنم هدف گذاری و برنامه ریزی خود را انجام دهید و حدود 3 تا 6 ماه آن را تست کنید. سپس نتایج خود را بررسی و بهینه سازی کنید. به این ترتیب زمان لازم برای بررسی و تست کردن ایده های خود را خواهید داشت.

تصمیم بگیرید چگونه میخواهید از بازاریابی محتوا برای رشد تجارت خود استفاده کنید.

اهداف تجاری > اهداف کسب و کار:

یک هدف کلی برای استراتژی محتوای خود در نظر بگیرید و آن را در قسمت “اهداف کسب و کار”بنویسید؛ احتمالا هدف شما یکی از اهداف زیر خواهد بود، پس یکی یا چندتا از آنها را انتخاب کنید:

  • جذب لید و مشتریان بالقوه برای ایجاد ارتباط‌های بعدی و تبدیل آنها به مشتری.
  • فروش محصولات. کمک به تیم فروش برای فروش سریعتر محصولات.
  • بازاریابی. ایجاد علاقه به محصولات یا خدمات.
  • توسعه ویا تغییر افکار عمومی درباره برند یا محصولات شما.
  • ساخت گروه طرفداران برای تعامل با برند شما در شبکه‌ها و مکانهای اجتماعی
  • خدمات پس از فروش. کمک بو رفع مشکل مشتریان برای استفاده کامل از محصولات شما
  • رهبری افکار. توسعه نام، اعتبار و تاثیر گذاری بر صنعت کاری.

اهداف خود را بصورت واضح و دقیق بنویسید

  1. در قسمت اهداف کسب و کار هدف اصلی خود را انتخاب کنید و چندین هدف زیرمجموعه نیز بنویسید.
  2. در فیلد تاثیر بر کسب و کار، مشخص کنید که چرا میخواهید به آن هدف برسید. جواب شما راهی مشخص برای رشد تجارتتان را مشخص میکند و اینکه چرا و با چه انگیزه‌ای میخواهید این کار را انجام دهیدو چه تاثیری بر تجارت شما خواهد داشت.
  3. در فیلد معیارها، هر راهی که بتوانید با آن وضعیت فعلی تجارت، میزان فروش محصولات، میزان بازدید از وبسایت شما و هر آماری که وضعیت فعلی شما را مشخص کند را بنویسید. ممکن است برای اینکار از یک نرم افزار تحلیلگر مثل گوگل کمک بگیرید یا نرم افزار ارتباط با مشتری یا هر چیز دیگری.
  4. در ادامه و فیلدهای بعدی شما نتایج بدست آمده را هر 3 ماه یکبار با نتیجه فعلی بررسی خواهید کرد و خواهید فهمید تلاش ها و استراتژی بازاریابی محتوای شما چگونه و چه تاثیری بر تجارتتان گذاشته.

مرحله دوم – استراتژی محتوا و مخاطبان هدف شما

قسمت استراتژی محتوا

کمی بالاتر از قسمت اهداف تجاری، قسمت استراتژی محتوا وجود دارد. تصمیم بگیرید که چگونه میخواهید از بازاریابی محتوا برای رسیدن به اهداف تجاری خود استفاده کنید. چند شکل گرافیکی برای شما تهیه کرده‌ام که روش های اصلی را پوشش میدهند، اگر شما روش متفاوتی برای سایت خود دارید، آن را بنویسید.

قسمت ترافیک مستقیم: جذب ترافیک از شبکه‌های اجتماعی و موتورهای جستجو به وبلاگ – سپس از وبلاگ به صفحات فرود (توسط Call To Actionها).

ترافیک مستقیم

قسمت پیام‌های یکپارچه: جذب ترافیک از طریق شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ برای عضویت در وبسایت شما.

عضویت

قسمت تمرکز بر فروش: جذب ترافیک از طریق شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ، ویدئو و پادکست ها به صفحات فروش محصولات.

 تمرکز بر فروش

قسمت پیام اصلی

در سمت راستِ استراتژی محتوا قسمت پیام اصلی وجود دارد. در این قسمت مخاطب هدف خود را انتخاب میکنید و دقیقا مشخص خواهید کرد که محتوا، خدمات یا محصولات شما چگونه به مشتریان کمک میکند و مشکلاتشان را برطرف میسازد.

قسمت مخاطبها: در خصوص نحوه پژوهش و انتخاب مخاطبان هدف مقالات بسیاری نوشته شده. بصورت خلاصه بگویم که هرچه مخاطبان و مشتریان خود را دقیق تر و بهتر بررسی کنید، بهتر نتیجه خواهید گرفت. در این فیلد مخاطبان هدف خود را بنویسید.

مخاطبها

مثال برای پر کردن فیلد مخاطب هدف

شرح ماموریت: محتوا و محصولات شما چه ارزشی به زندگی مخاطبانتان اضافه خواهد کرد؟ مخاطب با خواندن محتوا و استفاده از محصول شما چه تغییری در زندگی‌اش ایجاد خواهد شد؟ در این قسمت بنویسید. (هر چه این قسمت ها را دقیق تر و صادقانه تر پر کنید، برند بهتری خواهید ساخت)

شرح ماموریت

مثال پر کردن فیلد شرح ماموریت

پیام یا سوال اصلی: مشتری با خواندن محتوا و استفاده از محصول شما چه سودی خواهد کرد؟ بنویسید. همچنین چندین پیام ثانویه نیز برای خود در نظر بگیرید.

پیام اصلی

مثال – پیام اصلی

مرحله سوم – تحلیل رقبا

در این قسمت شما اسامی رقبای اصلی خود را خواهید نوشت و یکبار دیگر کار آنها را تحلیل خواهید کرد. وبسایتشان چیست؟ چه میکنند؟ روی چه موضوعاتی کار میکنند؟ چه مینویسند؟ هر چند مدت یکبار؟  فاصله ما با آنها چقدر است؟ وغیره…

مرحله چهارم – عامل تفاوت

در بازارهای پر جمعیت و رقابتی، کسب و کارهای کوچک، برای اینکه بتوانند در صحنه رقابت باقی بمانند و اسمی برای خود دست و پا کنند، باید متفاوت باشند و بصورت ویژه روی تفاوت خود تمرکز کنند. این یکی از مهمترین ویژگیهایی است که یک کسب و کار نوپا باید برای ساخت برند در یک بازار رقابتی از آن استفاده کند.

منظور از عامل تفاوت چیز خیلی خاص یا پیچیده‌ای هم نیست. بعنوان مثال فرض کنید در حوزه کاری شما 3 شرکت بسیار بزرگ با خدمات گسترده وجود دارد. اما شما پی میبرید که هیچکدام از آنها روی ارائه فقط یک سرویس خاص تمرکز ندارد و به دلیل بزرگی شرکتشان وقت کافی با مشتریان نمیگذارند.

شما میتوانید فقط روی یک خدمات ویژه بصورت حرفه‌ای و کامل تمرکز کنید و عامل تفاوت خود را گذراندن وقت بیشتر با مشتری و آموزش و ارتباط بهتر با آنها قرار دهید.

عامل تفاوت

مثال – عامل تفاوت

مرحله پنجم – کانال بازاریابی

بالای صفحه، قسمت کانال های بازاریابی قرار دارد. در این قسمت مشخص خواهید کرد که چه نوع محتوایی را توسط چه کانالی میخواهید منتشر کنید. مقالات را از طریق وبلاگ تان. ویدئوهایتان را از طریق سایت یوتیوب. محتوای روزانه یا مخصوص شبکه‌های اجتماعی را از طریف فیسبوک یا گوگل+ و غیره…

برای هر قسمت، توضیحات کامل و هدف مشخص کنید. میخواهید مردم از شبکه‌های اجتماعی به وبلاگ شما بیایند؟ یا در یوتیوب آمار بازدید ویدئوهای شما بالا برود؟ در فیسبوک لایک بیشتری داشته باشید و غیره… همه را بنویسید.

کانال بازاریابی

مثال – کانال بازاریابی

با پر کردن این قسمت ها، شما صفحه اول پلن استراتژی بازاریابی محتوای خود را پر کرده‌اید.

صفحه دوم – ایده‌ها (جمع آوری و نوشتن ایده‌های جدید برای تولید محتوا بصورت مستمر)

اگر وبلاگ نویس هستید یا حتی سعی بر نوشتن کرده باشید احتمالا مهمترین مساله برای شما این است که چه بنویسید؟ مقاله‌ی بعدی شما در چه مورد باشد؟

خوب، باید بدانیم که کار یک نویسنده تنها نوشتن نیست. نویسنده باید در طول روز ایده پردازی کند و بصورت مرتب ایده‌های خود را در دفترچه یادداشت خود بنویسد. تا در صورت لزوم از این ایده ها برای مقالات خود استفاده کند. در مقاله فواید وبلاگ نویسی در خصوص این موضوع بیشتر توضیح داده ام.

در پلن استراتژی محتوا، قسمت ایده‌ها را به همین موضوع اختصاص داده‌ام. ایده‌های اصلی خود را در این قسمت درج کنید. مهم نیست که حتما تمام جزئیات را وارد کنید؛ در طول زمان آنها را ویرایش و اضافه خواهید کرد.

ایده

عکس صفحه‌ی ایده ها

نکته: برای اینکه بتوانید ایده‌های بهتری برای مقالات خود داشته باشید، 2 روش را توصیه میکنم که به شخصه از آنها استفاده میکنم و ثابت شده هستند. یکی اینکه به دنیای اطراف خود توجه کنید و بخوانید. آگهی ها، روزنامه ها، صحبتهای دیگران را بخوانید؛ اگر به دنیای اطراف خود توجه کنید ایده‌های زیادی به دست خواهید آورد. لازم نیست این ایده ها حتما به کار شما مرتبط باشند، گاهی اوقات ایده های نامرتبط را میتوانید به خوبی به کارتان ارتباط دهید.

راه دیگر مطالعه و بالا بردن دانش است. هرچه بیشتر مطالعه کنید و آگاهی خود را بالاتر ببرید، فکر شما بازتر خواهد شد و ایده های بیشتری برای نوشتن خواهید گرفت.

صفحه سوم – برنامه سرمقاله

برنامه سرمقاله، قسمتی است که شما و تیم نویسندگان، باهم برنامه تولید محتوای خود را بررسی میکنید و تصمیم میگیرید. با نگاه به عکس متوجه خواهید شد چگونه باید از این قسمت استفاده کنید. زمانیکه استراتژی و اهداف خود را کامل کردید، نوبت به تصمیم گیری در خصوص این است که چه محتوایی نیاز است چاپ شود، در چه تاریخی و به چه هدفی باید چاپ شود.

سرمقاله

صفحه برنامه سرمقاله

اگر یک شرکت و یک تیم تولید محتوا دارید، سردبیر بخش تولید محتوا به همراه نویسندگان میتوانند این قسمت را تنظیم کنند. و یا حتی خود شما به تنهایی میتوانید این کار را انجام دهید.  هدف این است که از میان کلمات کلیدی انتخابی خود، ایده های خود و بررسی روند بازاریابی خود محتوای مورد نیاز را انتخاب کنید و اهداف و محتوای مورد نیاز برای برنامه هفتگی و ماهیانه بازاریابی محتوای خود را مشخص نمائید.

صفحه چهارم – برنامه زمانی بازاریابی

بعد از اینکه اهداف و برنامه‌های خود را بصورت کامل مشخص کردید، نوبت این است که بصورت دقیق مشخص کنید که چه محتوایی، در چه روزی و توسط چه کسی باید نوشته شود. برنامه زمانی بازاریابی دقیقا به همین منظور تشکیل شده. در این قسمت میتوانید برنامه یک ماه محتوای خود را تنظیم کنید و تیم تولید محتوای خود را از این برنامه مطلع نمائید.

میتوانید برای هر نویسنده، یک رنگ خاص مشخص کنید و فیلدها را بصورت رنگ بندی قرار دهید، تا هر کسی بداند چه محتوایی را باید تهیه کند.

 برنامه زمانی بازاریابی

صفحه برنامه زمانی بازاریابی

صفحه پنجم – تحلیل سوالات و مشکلات

هر نوع تجارتی داشته باشید، هدف اصلی شما باید رضایت مشتریان و رفع مشکلات آنها باشد. اینکار هم به شما برای ایجاد یک گروه مشتریان وفادار کمک میکند و هم باعث میشود نقاط ضعف خود را بهتر بشناسید و برای بهتر کردن آنها برنامه ریزی کنید.

در بازاریابی محتوا، علاوه بر این 2 فایده، سوالات و مشکلات مشتریان به شما برای گرفتن ایده های جدید برای تولید محتوا نیز کمک میکند. کار با این صفحه بسیار راحت و واضح است و نیاز به توضیحات اضافه ندارد، کافیست نگاهی به آن بیندازید تا همه چیز را متوجه شوید.

حالا دیگر نوبت شماست. نوبت این است که دست به کار شوید و از همین الان استراتژی بازاریابی محتوای خود را تهییه کنید و شروع به تولید محتوا و جذب مشتری کنید. به امید خدا و موفقیت شما در تجارتتان.


 

دانلود فریمورک استراتژی بازاریابی محتوا

بعد از دانلود فریمورک آماده و رایگان استراتژی بازاریابی محتوا، لطفا این مقاله را در شبکه های اجتماعی با دوستانتان به اشتراک بگذارید و از ما نیز حمایت کنید.

متشکریم! شما میتوانید فریمورک بازاریابی محتوا را از این صفحه دانلود کنید.

 

بازاریابی محتوا چیست و به چه دلیل شکل گرفت؟

بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا، از جمله واژه‌هایی هستند که در سالهای اخیر به صورت گسترده در فضای رسانه ها به کار گرفته می‌شوند. در این نوشته، قصد داریم مفهوم بازاریابی محتوا را شفاف‌تر کرده و مسیر را برای درس‌های تخصصی که در ادامه سری استراتژی محتوا مطرح خواهیم کرد، هموارتر نماییم.

با توجه به اینکه تاکنون به صورت پراکنده درباره بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا حرف‌های زیادی در متمم مطرح کرده‌ایم و از این به بعد می‌خواهیم به صورت زیربنایی و تخصصی به این موضوع بپردازیم، در کنار هر یک از جملات و توضیحات، اگر قبلاً مطلبی را مطرح کرده باشیم، به صورت توضیح بیشتر: … لینک مربوط به آن را می‌گذاریم تا دوستانی که از این نقطه با ما همراه شده‌اند، در پیگیری مطالب دچار مشکل نشوند.

اگر حدود پانزده دقیقه از وقت خود را در اختیار ما قرار دهید، تلاش می‌کنیم تا حد خوبی،‌ دلایل شگل گیری و جدی شدن بحث بازاریابی محتوا را مطرح کنیم. در درسهای بعدی، مفهوم دقیق تر محتوا، نحوه اندازه گیری و ارزیابی محتوا و همینطور شیوه تدوین استراتژی محتوا را مرور خواهیم کرد.

 

آیا بازاریابی محتوا به کار من ربطی دارد یا اصلاً به درد من می‌خورد؟

استراتژی محتوا و بازاریابی محتوا از چه سخن می‌گویند؟

اگر بپذیریم که بازاریابی محتوا شیوه ای برای فروش است می‌توانیم بگوییم که هرکس چیزی برای فروختن دارد، میتواند به بازاریابی محتوا هم به عنوان یک ابزار و گزینه نگاه کند.

دقت داشته باشید که ما فروش را به معنای عام آن به کار می‌بریم. همان تعبیری که استیونسن می‌گفت:

content-marketing-motamem

به عبارتی، همانطور که یک تولیدکننده چای، تلاش می‌کند چای خود را به مشتریان بیشتری بفروشد و هر مشتری هم میزان بیشتری از چای او خریداری کند، یک نویسنده هم در حال فروختن کتاب خود به مردم یا به ناشر است و دوست دارد کتابش را به قیمت بیشتری و به تعداد خوانندگان بیشتری بفروشد.

حتی کسانی که اساساً هدفشان کسب مادیات نیست و به صورت غیرانتفاعی فعالیت می‌کنند هم با این معنای عام فروش فروشنده محسوب می‌شوند.

به عنوان مثال، یک موسسه خیریه هم که از کودکان سرطانی حمایت می‌کند، درگیر فرایند فروش است.

 این موسسه، می‌خواهد که مردم، خریدار حرف‌ها و خواسته‌ها و خدماتش باشند. بنابراین تلاش می‌کند مخاطبان خود را افزایش دهد و از هر کدام از مخاطبان خود هم، کمک و حمایت بیشتری دریافت کند.

حالا بیایید در یک سازمان، به مدیر واحد پاسخگویی تلفنی به مشتریان فکر کنیم.

عموم شرکتها،‌ واحد پاسخگویی به مشتریان را چندان جدی نمی‌گیرند.

یا کم سابقه ترین و غیرمتخصص‌ترین کارکنان خود را به این بخش می‌فرستند.

عملاً مدیر این واحد هم مشکل فروش دارد. نه به معنای اینکه از واحدهای دیگر پول بگیرد و خدمات ارائه دهد.

بلکه به این معنا که اعتبار این واحد افزایش یافته، در جلسات رسمی سازمان، حرفهایش خریدار بیشتری داشته و نظرات این واحد بتواند بر سیاست‌های کلان سازمان، تاثیرگذار باشد.

با این تعاریف، کافی است یک بار دیگر فکر کنیم و ببینیم که من یا سازمان من چه چیزی را می‌فروشد و بازاریابی محتوا قرار است به من برای فروش چه چیزی کمک کند؟

 

آیا تولید محتوا و بازاریابی محتوا، زیرمجموعه‌ای از دانش تجارت الکترونیک یا کسب و کار آنلاین است؟

این روزها خیلی از مردم، وقتی لغت محتوا و بازاریابی محتوا را می‌شنوند بلافاصله به محتوای دیجیتال فکر می‌کنند.

اما محتوای دیجیتال اگر چه یکی از شکل‌های رو به رشد محتوا در دنیای امروز محسوب می‌شود، تنها یکی از انواع محتواست. اگر شما یک نویسنده هستید و کتاب منتشر می‌کنید، باز هم تولیدکننده محتوا هستید.

اگر شب هنگام، اوقات فراغت خود را با ارسال پیام و پیامک از طریق نرم افزارهای مختلف مانند وایبر و واتزاپ و … می‌گذرانید، تولیدکننده محتوا هستید.

اگر معلمی هستید که در کلاس درس می‌دهید تولیدکننده محتوا هستید.

اگر مدیر تضمین کیفیت یک شرکت هستید و دستورالعمل‌ها و فرایندها را تنظیم و منتشر می‌کنید،‌ تولیدکننده محتوا هستید.

اگر داستان‌های اخلاقی و مذهبی برای مردم تعریف می‌کنید و تلاش می‌کنید آنها را به زندگی بهتر هدایت کنید، تولیدکننده محتوا هستید.

اگر فیلم میسازید تولیدکننده محتوا هستید.

حتی کسی که قبض تلفن همراه چاپ می‌کند یا فاکتور فروش یک فست فود را صادر می‌کند، در حال تولید محتوا است.

بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا چه کاربردی دارد؟

البته برخی شغل‌ها به طور مستقیم تولیدکننده محتوا هستند و به بازاریابی محتوا فکر می‌کنند و برخی دیگر، تولید محتوا را به عنوان فرایندی جانبی در کار خود تعریف می‌کنند.

قاعدتاً یک جایگاه اختصاصی برای بنزین (به قول خودمان پمپ بنزین) تولیدکننده محتوا به نظر نمی‌رسد.

اما اگر برگه‌ای به رانندگان بدهد و روی آن فهرستی ده گانه از مواردی که مصرف سوخت خودرو را افزایش می‌دهند نوشته باشد، به یک تولیدکننده محتوا تبدیل شده و احتمالاً به بازاریابی محتوا هم فکر می کند.

بنابراین، بازاریابی محتوا را باید به عنوان زیرمجموعه‌ای از حوزه بازاریابی در نظر گرفت تا حوزه‌ی تکنولوژی دیجیتال.

 

چرا متمم تا این حد روی محتوا و استراتژی محتوا و بازاریابی محتوا تاکید می‌کند؟

اجازه بدهید به جای اینکه برای شما از گسترش اینترنت و شبکه های ارتباطی و موبایل و لپ تاپ – که قطعاً رویدادهای مهمی محسوب می‌شوند – بگوییم، به روندی که طی چند هزار سال اخیر شکل گرفته است نگاه کنیم:

ترسیم نقاشی روی دیوارهای غار، نمونه‌ای از تولید محتواست

هنوز نمی‌دانیم که چرا انسان اولیه بر دیوار غارها تصاویر مختلف ترسیم می‌کرده است.

مستقل از اینکه آن تصاویر را برای زیبایی ترسیم می‌کرده یا برای اینکه آنها را به عبادت بنشیند و یا اینکه پیامی از خود برای بازماندگان و آیندگان به جا بگذارد، به هر حال انسان اولیه، تولید محتوا را قبل از قسمت عمده‌ای از تولیدات فیزیکی آغاز کرده است.

وقتی که ارتباطات شکل گرفت، محتوا این بار شکل پیام را به خود گرفت.

حالا محتوا فرستنده و گیرنده هم داشت و در یونان باستان، آنها که در دو ماراتون پیروز بودند، حاملان پیامهای مهم تلقی می‌شدند.

انسان همچنان به تولید محتوا ادامه داد.

محتوا فقط تصویری زیبا بر دیواره‌ی غار یا یک پیام مهم سیاسی نبود.

کبوتران نامه بر و تاریخچه تولید محتوا

جارچی‌ها، اولین توزیع‌کننده‌های رسمی محتوای خبری بودند و طبیعتاً چون استفاده از جارچی، به پشتوانه حقوقی و سرمایه مادی نیاز داشت، پادشاهان تنها کسانی بودند که می‌توانستند عرضه‌ی انبوه محتوا را در میدان‌های شهر انجام دهند و به نوعی نخستین رسانه ها شکل گرفتند.

عصر چاپ و انتشار روزنامه‌ها، نسل بعدی عرضه محتوا را رقم زد.

حالا تولید محتوا به عنوان یک شغل، رسماً شکل گرفته بود و رسانه، معنا پیدا کرده بود.

البته هنوز بازاریابی محتوا به شکلی که امروز شناخته می‌شود رایج نبود.

روزنامه ها، خبر و گزارش منتشر می‌کردند و صاحبان کسب و کار هم، در ازاء پرداخت پول، اجازه داشتند آگهی‌های خود را در آنها منتشر کنند.

شاید اگر بخواهیم کمی موشکافانه‌تر نگاه کنیم، روزنامه‌های دولتی آن زمان، به نوعی فلسفه بازاریابی محتوا را می‌فهمیدند.

روزنامه منتشر می‌شد و با انواع محتوا، مردم را خوشحال و راضی و سرگرم می‌کرد تا در لا به لای آن،‌ دولتها هم بتوانند به تبلیغ ایده ها و نظریات خود و به نوعی به بازاریابی خودشان و افکارشان بپردازند.

رادیو نسل بعدی بستر تولید محتوا بود.

حالا صدا هم به انواع محتوا افزوده شده بود و تلویزیون به تدریج تصویر را هم وارد فضای محتوا می‌کرد.

در این میان روزنامه ها نقش خود را از دست ندادند.

مجله های تخصصی شکل گرفتند.

این مجله‌ها که به صورت هفته نامه و ماهنامه برای خانواده ها، پزشکان، ورزشکاران،‌ حقوق‌دانان و … منتشر می‌شدند، ایده‌های جدیدی را در بازاریابی محتوا به همراه آوردند.

پزشکان هوشمند آموختند که به جای آگهی تبلیغاتی، مقالاتی آموزشی درباره مواجهه با بیماری‌ها بنویسند.

روانشناسان، یادگرفتند که به جای اصرار و التماس برای اینکه مردم به آنها پول بدهند و مشورت بگیرند، ستون پاسخ به سوالات، راه بیندازند و با لبخندی بر لب و چهره‌ای مهربان، آمادگی خود را برای پاسخگویی به سوالات مطرح کنند.

آنها می‌دانستند که خواننده‌ی مقالات، مشتری مطب‌ها و مراکز مشاوره آنها هم خواهد بود.

ماهواره‌ها نسل جدیدی از بستر ارتباطی بودند که رسانه‌های فراگیر را شکل دادند.

حالا کشورهای مختلف می‌توانستند به بازاریابی در نقاط دیگر جهان فکر کنند.

از طرفی هزینه تاسیس شبکه‌های جدید کاهش یافته بود.

دغدغه‌های ارتباط بین فرهنگی هم بیشتر شد و حالا بازاریابی محتوا می‌آموخت که باید بکوشد محتوای فراگیر تولید کند.

هر جا هم که چنین مسئله ای امکان پذیر نیست، بسته به سلیقه مردم محتوا بسازد.

مک دونالد و محتوای تبلیغاتی برای کشورهای اسلامی

مک دونالد آموخت که محتوای تبلیغاتی‌اش در کشورهای مسلمان،‌ باید در ماه رمضان رنگ و بوی اسلامی بگیرد و در غیر این صورت اثربخش نخواهد بود.

کشورها آموختند که در محتواهای تولیدی خود برای نقاط دور جهان، تصویری خوش آب و رنگ‌تر از واقعیت خود را ترسیم کنند.

صنعت گردشگری آموخت که تولید محتوا برای جذب توریست، چیزی فراتر از انتشار سفرنامه‌های جهانگردان قدیمی است و حالا می‌توان تیزرهای تبلیغاتی جذاب تولید و پخش کرد.

تولید محتوا به تدریج به یک دانش تخصصی‌تر تبدیل شد.

حالا روزنامه نگاران قدیمی، خودشان را اصحاب رسانه معرفی می‌کردند.

تولید فیلم و موسیقی و کتاب و مقاله موفق، به ترکیبی از انسان‌شناسی و روانشناسی و حقوق و بازاریابی و مدیریت نیاز داشت.

هزینه تولید محتوا بالا رفته بود و مردم ترفندهای تبلیغاتی را به خوبی آموخته بودند.

در این میان بازاریابی محتوا به شیوه امروزی آن، به تدریج در حال شکل گیری بود.

به تدریج اینترنت و دنیای وب شکل گرفت.

وب سایت‌ها ابزارهای ارزان قیمت و اثربخش بودند که هر شخص یا سازمانی می‌توانست با صرف بودجه و انرژی کمی، آنها را در اختیار خود داشته باشد.

فراگیر شدن کاربران اینترنت، شکل گیری امکان نقل و انتقال پول در فضای آنلاین، شبکه ‌های اجتماعیوگوشی‌های هوشمند، همه و همه باعث شدند که محتوا مفهومی جدی‌تر پیدا کند.

عصر جدیدی شکل گرفت که تولید محتوا و بازاریابی محتوا و تدوین استراتژی برای عرضه محتوا، یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش بود.

 

چه اتفاقی افتاده است که شکل سنتی بازاریابی و تبلیغات، به سمت بازاریابی محتوا حرکت کرده است؟

اتفاقات زیادی در سالهای اخیر باعث شد که روند و مسیر حرکت بازاریابی از بازاریابی سنتی به بازاریابی محتوا تغییر کند.

یکی از مهم‌ترین تغییرات، ایجاد احساس آگاهی و دانش در ذهن مشتریان بود.

حرکت شکل سنتی بازاریابی و تبلیغات به سمت بازاریابی محتوا

اگر می‌گفتند خودرو باید سه چرخ داشته باشد، می‌گفتیم حتماً درست است و اگر می‌گفتند کف خودرو باید از کف خیابان دو متر فاصله داشته باشد، می‌گفتیم حتماً اسراری در این طراحی است که ما نمی‌فهمیم.

اما امروز، هر کسی که در خیابان راه می‌رود و خودرویی دیده است، خود را متخصص خودرو می‌داند. مهم نیست که بنز باشید و آخرین مدل خود را تولید کنید یا تویوتا باشید و با سهم بزرگی از بازار جهانی، محصول جدید خود را روانه بازار کنید.

مردم به سادگی نظر می‌دهند: کاش بنز این آپشن را هم اضافه می‌کرد. تویوتا در طراحی پشت خودرو کم حوصلگی به خرج داده است! شرکت … نباید به سمت تولید خودروی SUV میرفت. طراحی گیربکس فلان شرکت ضعیف است!

شبیه همین ماجرا را می‌توانیم در مورد گوشی‌های موبایل هم مثال بزنیم.

مهم نیست اپل باشید و در صنعت خود پیشرو باشید.یا اینکه استیو جابز باشید و مرده باشید! هر کسی که یک بار گوشی موبایل در دست گرفته است، معتقد است که اگر استیو جابز را دیده بود و نصیحت‌های خودش را مطرح می‌کرد، الان اپل خیلی موفق‌تر بود!

واقعیت این است که اگر نسبت دانش به پیچیدگی محصول را در نظر بگیریم، مشتریان موبایلهای قدیمی نوکیا که نقش گوشتکوب را هم ایفا می‌کرد، دانش بیشتری نسبت به موبایل خود و قابلیت‌هایش داشتند تا کسی که امروز یک گوشی هوشمند مدرن با سیستم عامل اندروید یا iOS خریداری می‌کند.

اما اینها دلیل نمی‌شود.

مشتری امروز، به خاطر اطلاعات زیادی که در اختیار دارد، معتقد شده است که دانش و تخصص بیشتری هم دارد و به همین دلیل، به سادگی سابق، با چند بیلبورد و تیزر تبلیغاتی عمومی متقاعد نمی‌شود. او خودش را صاحب نظر می‌داند یا در اطرافش، کسانی را می‌شناسد که آنها را صاحب نظر می‌داند.

حالا اگر شما می‌خواهید محصول جدیدی عرضه کنید، باید مدتها در گوش مشتری، داستان‌های مختلف تعریف کنید و برایش حرف بزنید تا او بیشتر یاد بگیرد و در نهایت، وقتی خودش به عنوان کارشناس محصول و خدمت شما را ارزیابی می‌کند، تصمیم به خرید آن بگیرد!

ظهور عرضه کنندگان ارزان قیمت، اتفاق دیگری بود که قواعد بازی را تغییر داد. تقریباً هر محصولی که تولید کنید می‌بینید که چینی‌ها چیزی شبیه آن را به قیمتی ارزان‌تر تولید کرده‌اند.

توسعه تکنولوژی به کاهش قیمت تمام شده منتهی شده و اکنون ارزان‌ترین محصولات هم، در بسیاری از قابلیت‌ها با محصولات گرانقیمت، مشابه هستند.

قدرت تفکیک چشم انسان از قدرت تفکیک صفحه نمایش موبایل‌ها کمتر است و تفاوت کنتراست تلویزیون‌ها را به خوبی نمی‌فهمد.

گوش ما در شنیدن و تفکیک صدا در مقایسه با کیفیتی که سیستم‌های صوتی امروزی دارند بسیار ضعیف است و دیگر به سادگی نمی‌توان ادعا کرد که کیفیت فلان سیستم صوتی تفاوت فاحشی با متوسط سیستمهای صوتی موجود در بازار دارد.

پارچه‌ها در چند کارخانه محدود بافته می‌شوند و گاهی پارچه لباسی که شما در خاورمیانه می‌خرید و لباسی که در غرب اروپا یا آمریکای شمالی خریداری می‌کنید به دست یک نفر و زیر یک دستگاه تولید شده است!

پس به نظر می‌رسد که اگر از حد متوسط عبور کرده باشیم، مشتری تا حد زیادی داستان‌ها را می‌خرد! ردبول به نسبت یک نوشابه انرژی‌زای گمنام، داستانهای بیشتری در گوش من و شما خوانده است! به همین دلیل است که گفته می‌شود امروز یک برند، باید خودش را یک ناشر ببیند (توضیح بیشتر:بازاریابی درونگرا و برند به عنوان ناشر)

مسئله سوم، گرانتر شدن بسترهای سنتی تبلیغات است.

طی دهه اخیر، برندسازی و بازاریابی و تبلیغات و مفاهیم مشابه،‌ بیش از آنکه به نفع تولیدکنندگان کالا و خدمات عمل کنند، به نفع رسانه‌های تبلیغاتی عمل کردند.

هر روز تقاضا برای تبلیغات تلویزیونی بیشتر شد.

هر کسی دوست داشت در روزنامه‌ها تبلیغ کند. صاحب هر کسب و کار مربوط و نامربوطی، در آرزوی خود روزی را می‌دید که نامش بر روی بیلبورهای خیابانی حک شود.

تقاضای زیاد، قیمت‌ها را هم افزایش داد و از سوی دیگر، مخاطب که هر روز با حجم بیشتری از تبلیغات مواجه بود، بیش از گذشته،‌ نسبت به تبلیغات بی‌تفاوت شد.

بیلبوردهای خلاقانه که زمانی تصمیم مشتری به خرید را شکل می‌دادند، امروز به سختی حتی می‌توانند لبخندی بر لب مشتری بیاورند و ایده‌های تکراری هم مخاطب را دلزده کرده است.

چهارمین مسئله این بود که آشنایی مخاطب‌ها با فرایند تبلیغات و همینطور جزییات اجرایی و عملیاتی آن، اثربخشی تبلیغات را کاهش داد.

حالا دیگر خیلی سخت است که به بیننده‌ی تلویزیونی بقبولانید که به عنوان یک کارآفرین موفق به تلویزیون دعوت شده‌اید.

هر کس که در زیر یک پله به دستفروشی هم مشغول بوده، پیشنهادهای مختلف برای تولید مشترک برنامه‌ها را شنیده است و حتی تعرفه‌ها هم مشخص است.

رپورتاژ آگهی در روزنامه‌ها دیگر کسی را هیجان زده نمی‌کند. مردم هنگام دیدن سریال‌ها، زمان دستشویی رفتن خود را با ساعت تبلیغات تنظیم می‌کنند! به عبارت دیگر، همزمان با گران شدن بسترهای تبلیغاتی، اثربخشی آنها هم کاهش یافته است.

content-marketing-motamem-social

وضع فضای آنلاین و شبکه‌های اجتماعی هم بهتر نیست.

قیمت فالور اینستاگرام مشخص است! بگویید که امروز چند فالور دارید و می‌خواهید هفته‌ی بعد چند فالور داشته باشید تا فالور‌ها را با تخفیف به شما بفروشند!

فالورهای کم خاصیت در شبکه‌های اجتماعی زیاد شده‌اند. همانهایی که به روح سرگردان موسوم هستند.

در صفحه فیس بوک خود ده هزار فالور دارید و مطلبی که می‌نویسد صد عدد لایک می‌خورد.

بخشی از مردم فقط کنجکاوی می‌کنند و بخشی دیگر حتی همین کار را هم انجام نمی‌دهند.

شبکه‌هایی مانند وایبر را هم که همگی دیده‌ایم.

در یک لحظه همزمان دو تبلیغ در مورد کنسرت یک خواننده و عرضه مستقیم پوشک کودک دریافت می‌کنیم.

ایمیل‌های گروهی هم که به سرنوشت پیامک‌های گروهی دچار شده‌اند و هر کسی با کمی صرفه جویی در غذای روزانه می‌تواند بودجه‌ای برای ارسال پیام به همه هموطنان خود ذخیره کند!

 

 

بازاریابی محتوا، در چنین بستری شکل گرفت.

سوال اصلی بازاریابی محتوا این بود که: چگونه می‌توان از رسانه های قدیمی به شیوه ای اثربخش و ارزان قیمت استفاده کرد؟ همچنین چطور می‌توان از رسانه های جدید که فعلاً بیشتر نقش اسباب بازی و سرگرمی ما را دارند، ابزارهایی ارزان اما اثربخش برای ارزش آفرینی خلق کرد؟

 

منبع : متمم

۷ نکته درباره بازاریابی محتوا

کارآفرینان معمولا اولین بازاریاب‌های یک برند هستند. به‌طور متوسط در حدود ۲۸ درصد از کل بودجه بازاریابی یک سازمان خرج بازاریابی محتوا می‌شود و آن را تبدیل به یکی از چشمگیرترین استراتژی‌های بازاریابی می‌کند. درواقع مطالعات نشان داده‌اند که بازاریابی محتوا بیشترین بازگشت سرمایه را نیز دارا است.

بااین‌حال بدیهی است که تمام بازاریاب‌های محتوا از موفقیت یکسانی برخوردار نیستند. ممکن است بتوانید ۲۸ درصد از بودجه بازاریابی شرکتی را در اختیار داشته باشید، اما چگونه می‌خواهید از آن به شکلی موثر استفاده کنید؟

من آن‌قدر خوش‌شانس بوده‌ام که وارد دنیای بازاریابی محتوا شوم، شرکتی در این زمینه راه‌اندازی کنم و با برخی از حرفه‌ای‌ترین افراد این صنعت ارتباط داشته باشم. متوجه شده‌ام که بازاریاب‌های موفق محتوا این هفت کار را به روش متفاوتی نسبت به دیگران انجام می‌دهند:

 

۱.پژوهش در مورد مخاطب

همه‌چیز با شناخت درست مخاطب شروع می‌شود و موفق‌ترین بازاریاب‌های محتوا آن‌هایی هستند که این مرحله از کارشان را جدی می‌گیرند. اغلب بازاریاب‌های محتوا کارشان را با بررسی اولیه مشتریان یا پژوهشی در مورد مخاطبان احتمالی‌شان شروع می‌کنند، اما بازاریاب‌های موفق محتوا می‌خواهند همه‌چیز را در مورد جمعیت هدف خود بدانند.

آن‌ها می‌خواهند از نیازها و خواسته‌های مخاطبان خود سر در آورند و بدانند آن‌ها چگونه وقت می‌گذرانند و چه محتوایی می‌خواهند. از این مهم‌تر، بازاریاب‌های موفق محتوا پژوهش‌های خود را بر پایه‌ فرضیات اولیه‌شان بنا نمی‌کنند؛ در عوض آن فرضیه‌ها را به چالش می‌کشند تا بر تعصبات خود چیره شده و به حقیقت نزدیک شوند.

 

۲. سرمایه‌گذاری

آن ۲۸ درصدی را که قبلا گفتیم به خاطر دارید؟ بازاریاب‌های موفق محتوا این پول را به روش متفاوتی خرج می‌کنند.

آن‌ها سعی می‌کنند محتوای باکیفیت‌تری تولید کنند و به کمیت کار نداشته باشند. به‌عنوان‌مثال اگر آن‌ها ۲۸۰۰ دلار بودجه داشته باشند، چهار محتوای ۷۰۰ دلاری فوق‌العاده تولید می‌کنند درحالی‌که بازاریاب‌های دیگر ۵۶ محتوای ۵۰ دلاری بی‌کیفیت یا درنهایت معمولی تولید می‌کنند.

 

۳. شبکه‌سازی

برخی از بازاریاب‌های محتوا هم‌ زمان خود را صرف تولید کرده و روی کارهایی که درنهایت باعث ایجاد و پخش محتوایشان می‌شوند، تمرکز می‌کنند. شاید به نظر این روش کارآمدترین روش استفاده از زمان به  نظر برسد، اما بازاریاب‌های موفق محتوا کمی از وقتشان را به شبکه‌سازی حرفه‌ای نیز اختصاص می‌دهند.

این مطلب را از دست ندهید:  چگونه در کمتر از ۳۰ روز یک کتاب بنویسیم؟

رویکردهای مختلفی در بازاریابی محتوا وجود دارد که هیچ‌کدام از آن‌ها صحیح یا غلط نیستند. اگر می‌خواهید بیشترین تاثیر ممکن را روی مخاطبان خود بگذارید،‌ از دیگران درس بگیرید، ‌با نویسندگان مهمان کارکنید، با دیگر ناشران و بازاریاب‌های محتوا ارتباط برقرار کرده و شبکه‌سازی کنید و ایده‌های مختلفی را اعمال کنید.

 

۴. افزایش ارزش ارائه‌شده به مخاطبان

آیا ترجیح می‌دهید ۱۰۰ دلار به ازای یک وعده غذا بپردازید یا این پول را درازای خدماتی که به مدت یک هفته هر سه وعده غذایی روزانه‌تان را درب منزل به شما تحویل می‌دهد بپردازید؟

پاسخ سوال مشخص است زیرا تفاوت قیمتی بسیار فاحشی وجود دارد. اما نکته اینجا است که بازاریاب‌های موفق محتوا می‌دانند که چطور باید بودجه‌شان را به‌اصطلاح کش بدهند و بیشترین ارزش ممکن را از هر محتوای تولیدی دریافت کنند.

اولویت نخست آن‌ها این است که محتوایی باارزش همیشگی تولید کنند و سپس سعی می‌کنند هرازگاهی به آن محتوا سری بزنند و بعضا تغییرش دهند تا از بودجه‌ای که صرف آن شده نهایت استفاده را ببرند.

 

۵. تنوع‌گرایی

بازاریاب‌های موفق محتوا خود را درگیر یک حیطه تخصصی نمی‌‌کنند؛ حتی اگر با آن حیطه به موفقیت بسیاری رسیده باشند. سعی آن‌ها بر این است که محتواهای مختلفی تولید کرده و فرمت‌های مختلف تصویری،‌ مثل عکس و ویدیو را در آن بگنجانند.

این رویکرد باعث جلب‌توجه مخاطبان و همچنین تکراری نشدن خود بازاریاب‌ها می‌شود.

 

۶. آزمایش کردن

زمانی که بیشتر بازاریاب‌های محتوا الگوی کارآمدی پیدا می‌کنند، همان را به کار می‌بندند و رهایش نمی‌کنند. به‌عنوان‌مثال،‌ اگر آن‌ها تعداد پست‌های مشخصی با سبک و سیاقی خاص در هفته ارسال کرده باشند،‌ احتمالا همین رویکرد را در هفته‌های آتی نیز در پیش می‌گیرند تا بتوانند بازگشت سرمایه خود را حفظ کنند.

این مطلب را از دست ندهید:  با 5 میلیون تومان کارخانه تولید اطلاعات بسازید!

اما بازاریاب‌های موفق می‌دانند که حفظ بازگشت سرمایه برایشان کافی نیست و باید به شکلی فعال آن را افزایش دهند. به همین دلیل است که بیشتر بازاریاب‌های موفق در زمینه محتوا همواره به آزمون‌وخطا می‌پردازند و سعی می‌کنند فرمت‌های جدیدی برای پست‌هایشان پیدا کنند که مخاطب انتظارشان را نداشته باشد و جذب شود. البته این مسئله ریسک‌هایی نیز دارد و همیشه نتیجه‌بخش نیست،‌ اما حداقل مانع از این می‌شود که بازاریاب درگیر یک چرخه باطل شود.

 

۷. تحلیل و بررسی

درنهایت، بازاریاب‌های موفق محتوا می‌دانند که نباید موفقیتشان را بر اساس مولفه‌های شخصی‌شان ارزیابی کنند. آن‌ها به اعداد و ارقام توجه می‌کنند. به تحلیل‌هایی می‌پردازند که آن‌ها را از درستی و کارآمدی استراتژی‌شان مطمئن سازد. آن‌ها نمی‌خواهند با خوش‌خیالی فکر کنند که مخاطبانشان دارند از محتوای تولیدی آن‌ها لذت می‌برند، بلکه سوال می‌پرسند تا مطمئن شوند. آن‌ها پایه و اساس کارشان را بر معیار پرزرق‌وبرق و مثبتی که دارند بنا نمی‌کنند،‌ لکه کاوشی عمیق می‌کنند، فرضیه‌هایشان را می‌سنجد تا نتایجی مطمئن به دست آورند و سپس بر اساس این نتایج به بازاریابی محتوا می‌پردازند و کارشان را ادامه می‌دهند.

تابه‌حال از خود پرسیده‌اید که آیا از تمام ظرفیت و توانایی‌تان برای استراتژی محتوایی خود استفاده کرده‌اید یا خیر؟ آیا احساس کرده‌اید که رقبایتان عملکرد بهتری نسبت به شما دارند؟

یکی از حسن‌های بازاریابی محتوا ماهیت طولانی‌مدت آن است. کاری که در مدت یک هفته انجام می‌دهید در مقابل کاری که در طول سال انجام می‌دهید، رنگ می‌بازد. همیشه وقت دارید که تغییراتی در رویکردتان ایجاد کنید؛ پس از زمان استفاده کنید تا استراتژی بهتری ایجاد کرده و با استفاده از بازاریابی محتوا در رتبه بهتری قرار بگیرید.

 
منبع: مدیر سبز