۳ راهکار اصلی برای رسیدن به موفقیت کدام است؟
۱٫ دانستن عادتهایی که موجب شکست میشوند یا بالعکس، موجب موفقیت میشوند؛
۲٫ متوقف کردن گفتوگوی منفی درونی؛
۳٫ ایجاد افکار مثبت نیرومند.
ما در دوران کودکی، آینهای از نظرات و عقاید دیگران هستیم و خود را طوری میبینیم که دیگران ما را میبینند چرا که تنها راه شناخت ما از خودمان، چیزهایی است که آنها درباره ما میگویند.
گاهی این تصور از خود، منفی است چون انتقادات دیگران و تصحیح اشتباهاتمان از سوی آنها ما را به این نتیجهگیری سوق داده است که ما خوب نیستیم،
به قدر کافی باهوش نیستیم یا از پس کارهای سخت برنمیآییم. همهی اینها چیزی را در ما شکل داده است که اکنون فکر میکنیم هستیم.
لری آیوِرسان در کتاب «۹ راز برای موفقیت فوق العاده» معتقد است این تصورات منفی موجب میشوند که ما نتوانیم از تواناییهایمان بهره ببریم. در مواقع خاصی این ضعفها آشکار میشوند و بر عملکرد ما تاثیر منفی میگذارند
و اعتماد به نفسمان را از بین میبرند. در ادامه ۵ راهکار کلیدی برای اتفاقاتی که ممکن است برای همه ما پیش بیاید اشاره میشود.
در مواقعی که میدانیم دقیقا چه کارهایی را باید انجام دهیم، بحث اولویت این کارها برای ما اهمیت پیدا میکند. برای این کار باید توجه کنید که ارزشگذاری شما همراستا با اهدافتان باشد و تضادی در کار نباشد. این به چه معنی است؟
اگر بالاترین ارزش در زندگی شما «خانواده» است و بزرگترین هدف شما رسیدن به مرتبه بالا در «شغل»، اینجا تضاد بین ارزش و هدف وجود دارد چرا که رسیدن به هدفتان که همان ارتقای شغلی است مستلزم صرف وقت بسیار برای آن است که موجب دوری از خانواده میشود.
بنابراین همراستایی ارزش و هدف بسیار مهم است.
ایجاد یک لیست اولویتبندی بسیار کمک کننده خواهد بود؛ دو ستون در یک صفحه ایجاد کنید و در یک ستون، کارهای واجب و در دیگری، کارهای مهم را به ترتیب اهمیت بنویسید.
همیشه اول کارهای واجب را به نوبت انجام دهید و سپس به کارهای مهم بپردازید. به این فکر کنید که اگر قرار است یک ماه از دفتر کار خود بروید، قبل از رفتن چه کاری را انجام میدهید. این کار میشود سرلیست کارهای واجب.
افراد فعال و موفق، محرک خودشان هستند و به خودشان انگیزه میدهند. آنها ابداع کنندهاند و از شخصیتی قوی برخوردارند. افکار مثبتشان آنها را با اعتماد به نفس نشان میدهد و هدفهای کاملا روشن و تعریف شده دارند. آنها رویا پرداز هستند و میتوانند اهدافشان را در ذهن تجسم کنند. افراد فعال به حرف درونشان گوش میدهند و ایدههایشان را با اطرافیان در میان میگذارند و از این طریق با دیگران ارتباط موثر برقرار میکنند.
«کسی که بیشتر از دیگران میداند، داناست و کسی که خودش را میشناسد، باهوش است.» به یاد داشته باشید که این افراد باهوش هستند که دیگران را کنترل میکنند.
استفاده کردن از تلفن برای ایجاد ارتباط، اجتناب ناپذیر است ولی واقعا چقدر از وقت خود را پای تلفن صرف میکنیم و چقدر از این زمان واقعا ضروری است؟ بهتر است صحبتهای بیفایده و طولانی تلفنی را کنار بگذارید و برای خود «محدودیت تماس» تعیین کنید.
برای این کار میتوانید از پیغامگیر صوتی استفاده کنید و در روز، یک یا دوبار آن را چک کنید و به تماسهای ضروری پاسخ دهید و تماسهای معمولی را به وقت دیگری موکول کنید. باید گفت بزرگترین عامل هدر رفتن زمان، تلفن است!
حتما در اداره یا محل کار شما کسانی هستند که به اتاق کار شما میآیند و خوشوبشی میکنند در حالی که شما مشغول به کار هستید و روی کارتان تمرکز کردهاید. این کارهای متفرقه تمرکز شما را به هم میریزد، بنابراین صحبت کردن با همکاران و اطرافیان را محترمانه و با قاطعیت به وقت فراغت خود موکول کنید
و از هدر رفتن زمان مفید کار جلوگیری کنید.
باید اذعان کرد که بیشتر جلسات کاری نوعی هدر دادن زمان است چون معمولا تمرکزی روی موضوع وجود ندارد و بیشتر مانند دورهمی دوستانهای برای صرف قهوه است! حضور بسیاری افراد در جلسات، غیرضروری است و همین افراد هم هستند که وقت تلف میکنند.
جلسات ضروری را با نوشتن دستور جلسه به جلو ببرید و مدیریت کنید؛ برای هر موضوع، زمانبندی مشخص داشته باشید و از آن تخطی نکنید. در طول جلسات، یادداشتبرداری کنید و بعد از جلسه حتما آن را مرور کنید.
سعی کنید برای جلوگیری از هدر رفتن زمان، بحرانها را پیشبینی کنید و برای آن برنامه داشته باشید. حل برخی بحرانها نیاز به حضور فیزیکی شما ندارد و میتوانید کسی دیگر را جایگزین خود کنید اما در مواقع ضروری، کارهای واجب را در لیست اولویتهای خود کنسل کنید
و مورد بحرانی را وارد لیست کنید و به آن بپردازید. این موارد بحرانی، وقت زیادی از شما خواهد گرفت و مدیریت آن از قبل، این زمان را کاهش خواهد داد.
بیشتر افراد کمتر از توان و قابلیتشان کار میکنند و وقت زیادی را در محل کار خود به صحبت کردن و گپ زدم با یکدیگر صرف میکنند.
اگر به تور این افراد گرفتار شدید خیلی صریح ولی دوستانه بگویید «باید به سر کارم برگردم» و خود را خلاص کنید! تصور کنید رئیستان در آنجا حضور دارد؛ آیا گپ زدن را ترجیح میدادید یا به اتاق کارتان بازمیگشتید؟
قرار نیست تمامی ایمیلهایمان را هر لحظه چک کنیم و جواب دهیم! این کار زمان بسیاری را هدر میدهد و تمرکز را هم برهم میزند. وقتی روی کارتان متمرکز شدهاید و با یک ایمیل این تمرکز را قطع میکنید،
برای بازگشت به حال تمرکز قبل و ادامهی کار باید مدتی زمان صرف کنید. این زمان هدر رفته را با زمانبندی مناسب میتوان مفید کرد.
یکی دو بار در روز چک کردن و پاسخ دادن به ایمیلها کافی است. در مورد پیامک هم همینطور؛ هیچ کس کار حیاتی و ضروری خود را با پیامک اطلاع نمیدهد!
پروسه تصمیم گیری درباره موضوعات گاهی زمان زیادی از ما میگیرد، با هدفمند کردن تصمیماتی که باید بگیرید، در زمان صرفهجویی کنید. ۸۰ درصد تصمیمات باید در زمان ایجاد مسئله گرفته شوند، نه قبل از آن. نیمی از این ۸۰ درصد میتوانند بعدا گرفته شوند و از نیمی دیگر میتوان رد شد.